پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
وقتی دلتنگی بنویس؟
نوشته شده در پنج شنبه 30 بهمن 1393
بازدید : 1519
نویسنده : روزبه
 

وقتی دلتنگی بنویس...
بنویس از دل یک عاشق بیقرار...از تمنای یک وصال...
از دل کوچک یک غنچه ...و یا از پرواز یک پرنده...
از غرور بنویس...از مفهوم یک نگاه ...از پرتاب یک سیب میان باغ بنویس...
از دل خون یک شقایق بنویس...و یا از لبخند ماه ...که بی پروا سرک میکشد میان آسمان...
تو فقط بنویس...با انگشتان خسته خود... روی شن ها بنویس... زندگی با همه تلخی ها شیرین است …


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



هنوز دلم در گیر توست
نوشته شده در پنج شنبه 30 بهمن 1393
بازدید : 1374
نویسنده : روزبه
 

هنوز دلم در گیر توست...
هنوز چشمهایم به دنبال نگاه توست...
دل همان دل است...که روز اول در نگات لغزید...
نگاه هم همان نگاه است...که به عشق تو لرزید...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاه آنقدر دوستت دارم
نوشته شده در پنج شنبه 30 بهمن 1393
بازدید : 1514
نویسنده : روزبه

 

گاه آنقدر دوستت دارم که...ماه اخم میکند برایم...
ستاره ها حسادت می کنند...و پروانه ها میرقصند...
باور می کنی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



مگه نه اینکه میگن دروغ گو دشمن خداست
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 1761
نویسنده : روزبه
 

مثل آب خوردن...
آدما به هم دروغ میگن...مگه نه اینکه میگن... دروغگو دشمن خداست...
پس خدا چقدر دشمن داری رو زمین...
دوستات هم که ماییم...یه مشت آدم خل و دیوونه...
اون هم که تو ...باهامون دشمنی می کنی...و رهامون کردی در این دنیای پست...


:: برچسب‌ها: دلنوشته های عاشقانه , عشق شقایق ,



فکر کنم از عشق تو چیزی نمی دانم
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 939
نویسنده : روزبه
 

فکر کنم از عشق چیزی نمی دانم... اما می دانم دوستت دارم...
کودکانه تر از آنچه تو فکر کنی ...بی نیاز از جمله های عاشقانه...
عشق را در تو...در چشمانت...در گیسوانت...و در نگاه عاشقانه ات میجویم...
می خواهم امشب از لعل لبانت مست شوم...هر چند خیلی دیر است...
و من با شراب نگاهت مست شده ام...


:: برچسب‌ها: دلنوشته عاشقانه ,



هنوز صدای خش خش برگها را می شنوم
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 748
نویسنده : روزبه
 

هنوز صدای خش خش برگها را میشنوم... در روزی مه گرفته و بارانی...
که به دنبال قدمهای تو هستند...هر چند می دانند...که تو نمی آیی...


:: برچسب‌ها: دلنوشته عاشقانه ,



آهای شقایق
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 821
نویسنده : روزبه
 

آهای شقایق...
هنوز هجوم خاطراتت بر پیکر خسته ام را حس می کنم...
هنوز هم حضور ت در انتهای خیال من باقیست...
همیشه یادگارنگاه زیبایت ... در نگاهم سرگردان است...
شقایق...هنوز دلم برایت تنگ است...


:: برچسب‌ها: دلنوشته عاشقانه ,



با تو می شود ماه را لمس کرد
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 1323
نویسنده : روزبه
 

با تو می شود ماه را لمس کرد...می شود بر آسمان غمگین بوسه زد...
با تو می شود فاصله ها را بر داشت...با تو می شود جدایی را خط خطی کرد...
وقتی به چشمانم می نگری...با تو می شود در آسمان پرواز کرد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



برایت خانه ای خواهم ساخت
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 1022
نویسنده : روزبه
 

برایت خانه ای خواهم ساخت...
که در و پنجره ای نداشته باشد...
دیوارش شقایقی...و سقفش آسمانی باشد...
تو باشی و من...و موسیقی نگاهت...که همیشه بنوازد برایم...
نگفته هایت را...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



برو از من خدا حافظ
نوشته شده در چهار شنبه 29 بهمن 1393
بازدید : 730
نویسنده : روزبه
 

برو باشد...برو از من خداحافظ...
برو اما بدان... اینجا من هم بی تو خدا و عالمی دارم...بدان عشقم...
که من از دنیا بیزارم...گله دارم کمی غصه میان چهره غم دارم...
ببین یک خواهشی دارم ...مرا در خود کمی حل کن ... 
کمی مرگ رو معطل کن ...بگو بعدا...خداحافظ...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



تو کابوس دیده ای عشقم
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 519
نویسنده : روزبه
 

گاهی وقتا منتظرم بیایی...دستت را روی شانه ام بگذاری...
و بگی عشقم من اینجام...ببین هنوز نفس میکشم...
من زنده ام...تو کابوس دیده بودی...حالا پا شو بریم با هم قدم بزنیم ...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



پس خیال تو کو
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 1125
نویسنده : روزبه

 

پس خیال تو کو...گویا خیال آمدنش نیست امشب...
تا سپیده قدم زدم تنهاییم را...
تا که دیدم...شاپرکی از راه رسید...
خسته و تنها... گویی غمی داشت سنگین...
پرسیدمش چه می کشی با خود شاپرک...که اینگونه سنگین پرواز می کنی...
پاسخی نگفت ...هرچند می نهفت رازی نگفته ای را...
درد او...درد من...به کدام ابر سیاهی بنگرم...دلم باران می خواهد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



من همانی هستم که روزی عشقت بود
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 445
نویسنده : روزبه
 

من همانی هستم که روزی عشقت بود...
کسی که بارهـــا تا مرز جنون رفت...و تو را نیافت...
ببین باز در انتظار آمدنت هستم...
بازهم با عشق نگاهت می کنم...
باز هم برایت مینویسم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



تو اوج مهربانی و نهایت آرامش بودی
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 424
نویسنده : روزبه
 

تو...زیبایی عشق... پاکی صداقت... اوج مهربانی و نهایت آرامش بودی...
زندگی در کنار تو برایم معنی پیدا کرده بود... بهانه ی زندگانی کجایی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



چشمهایم را می بندم
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 415
نویسنده : روزبه
 

چشمانم را میبندم...مست مست می شوم...
سر به شانه ات میگذارم...و به اندازه تمام دلتنگیهایم...
بوی عطر گیسوانت را نفس می کشم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



با عجله گام بر می داشتم
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 1404
نویسنده : روزبه

 

با عجله گام بر میداشتم...پرشتاب و عجول...
گفتند: کجا اینگونه با عجله...
گفتم : زیارت...
همه سکوت کردند...و یکی گفت...زیارت آقا میری برای ما هم دعا کن...
گفتم: دیشب مرا طلبیده...باید سریع برم...
گفتند:برا ما هم دعا کن...خوش بحالت آقا تو را طلبیده...
با خودم گفتم: عشقم مرا طلبیده...دیشب بخوابم اومده بود...
گفت دلم برات تنگ شده...یه سری به من بزن بی وفا...
الان هم دارم میرم سر قبر عشقم...با عجله...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



در میان این همه چشم
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 1516
نویسنده : روزبه

 

در ميــان اين همـه چشم ...
نگـــاه تو...
مرا بـی نياز مـی سازد...
از هر نگـاهی ...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



روزهای خسته
نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393
بازدید : 1330
نویسنده : روزبه
 

روزهـــای خستـــه ای ...که در خـلـوت خـانـــه...بی تو نفس نفس میزنم...
جان می دهم... ثانــیه به ثانیــه ..در فراق نگاهت...که میدانم نمی آیی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته های عاشقانه ,



وقتی ندارمت دنیای من مرده است
نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393
بازدید : 1548
نویسنده : روزبه
 

دیگر نه ماه...و نه خورشید...و نه ستاره ها برایم معنا ندارند...
تنها دلیل من تویی...که چشمها یت ماه آسمان ...
و خودت...دنیای منی...
وقتی ندارمت...دنیای من مرده است انگار...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته های عاشقانه ,



هنوز در تب تو داغ مانده تنم
نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393
بازدید : 426
نویسنده : روزبه
 

هنوز در تب تو داغ مانده تنم...
در انتظار یک بوسه ام که آرامم کند...
نه تو می آیی...نه این تب لعنتی رهایم می کند...
چه گناهی دارد چشمهایم...که بی خواب مانده است برایت..


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته های عاشقانه ,



این روزها بهانه تو را می گیرم
نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393
بازدید : 500
نویسنده : روزبه
 

این روزها بهانه تو را می گیرم...
نگاهم...سياهي چشم هايت را ...وسرم شانه هايت را...
تنم گرمی آغوشت را...اما ندارم از تو نشانی...ای بی خبر از من...
میان باغ انار گیج مانده ام...به دنبال سیبی که طعم تو را دهد...
در لا به لای ساقه های مست یاسها...به دنبال نارنجی هستم...که بوی دستانت را بدهد...
به عشق بويدن دستهاي تو...هر شب مبوسم نگاه سرد عکسهایت را...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



با عصبانیت میگم رفتی به درک
نوشته شده در دو شنبه 27 بهمن 1393
بازدید : 1138
نویسنده : روزبه
 

بعضی وقتا ...
ازت دلگیرم... با عصبانیت میگم رفتی به درک... 
اون موقع ...یاد آغوش مهربانت...و نغسهای گرمت...بوی عطر گیسوانت ...
دیوانه ام می کند...و دوباره حرفم رو پس می گیرم...
و ای کاش تنهایم نمی گذاشتی عشقم...

 

:: برچسب‌ها: با عصبانیت میگم رفتی به درک ,



نمیدانم بر من چه خواهد گذشت بی تو
نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393
بازدید : 1327
نویسنده : روزبه

 

نمیدانم بر من چه خواهد گذشت بی تو...
ببین... آرزوهایم بی رنگ شده اند...
چشمانم دیگر نمی دوند به دنبال خاطراه ای مست...
دیگر قلبم نمی رود به جایی که آخرین قرارمان آنجا بود...
اما فقط شبها... با ترس به عکسهایت می نگرم...که نکند آنها هم بروند از خیالم...
آنوقت من بمانم و...شهری بی تو...تنهای تنها...


:: برچسب‌ها: نمیدانم بر من چه خواهد گذشت بی تو ,



عشقم من هر روز و هر شب نگرانت می شوم
نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393
بازدید : 1540
نویسنده : روزبه
 

عشقم...من هر روز و هر شب.. نگرانت میشوم که چه میکنی؟
گاه پنجره اتاقم را باز میکنم و فریاد میزنم نامت را...
و گاه نفرینت میکنم...که چرا تنهایم گذاشتی...
چرا...چرا...چرا مگر من چه کرده ام...که اینگونه باید عذاب بی تو بودن...هر روز مرا بکشد...
و خیالت بیاید و مرا دوباره زنده کند...برای یک روز بی تو بودن دیگر...


:: برچسب‌ها: عشقم من هر روز و هر شب نگرانت می شوم ,



تو همه معادله های زندگی مرا ویران کردی
نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393
بازدید : 1415
نویسنده : روزبه
 

تو همه معادله های زندگی مرا ویران کردی ورفتی...
تو رفتی و تمام لبخندهای مرا با خود بردی...بی آنکه بدانی...
تو آنقدر ساده و بی صدا رفتی...که گنجشکها هم رفتنت را باور ندارند...


:: برچسب‌ها: تو همه معادله های زندگی مرا ویران کردی ,



بازدید : 1590
نویسنده : روزبه
 

بی تو ...کنار این خاطره های لعنتی نشستن دل میخواهد...
که من ندارم.... باور کن...
گاه فراموش می کنم انگشتم در میان دندانهایم زخم شده است...
از تو چه پنهان...هنوز هم وقتی به چشمانت می نگرم...
دلم می گیرد...دستانم میلرزند...اشکم سرازیر می شود...
اما بعد با صدای بلند میخندم...که این چه شوخی مزخرفی بود...
که با من کردی...


:: برچسب‌ها: بی تو کنار این پنجره های لعنتی نشستن دل میخواهد ,



خداحافظ آخرین کلامی که از تو شنیدم
نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393
بازدید : 1391
نویسنده : روزبه
 

خداحافظ...
آخرین کلامی که از تو شنیدم ...و باز قصه‌ی تلخ بی تو ماندن...
و آن جنگل بی انتهای شقایقها...
که تو را از خلوت من می دزدند... آسمان و ستاره ها...
وقتی شیشه ها را یکی یکی میشکستم...
و میگریستم برایت...تو مبهوت توی آیینه نگاهم کردی...
و آرام آرام در هم شکستی...نگاه خسته مرا...
بغض دردناک را بی تو میبلعم... و به دروغ لبخند میزنم برایت...
که تو تنها عشقی هستی که میخواهم...


:: برچسب‌ها: خداحافظ آخرین کلامی که از تو شنیدم ,



آرام می آیم همان جای همیشگی
نوشته شده در یک شنبه 26 بهمن 1393
بازدید : 1512
نویسنده : روزبه
 

آرام می آیم...
همان جای همیشگی... راس همان ساعت...
با همان شوق که می دانی... مثل همیشه با تو حرف می زنم...
برایت از خاطره هایم تعریف می کنم ...آنقدر حرف می زنم تا خسته شوی...
آنگاه...مثل همیشه آرام و بی صدا می روم...
بی آنکه تو چیزی بگویی...


:: برچسب‌ها: آرام می آیم همان جای همیشگی ,



کوله باری دارم از غم هجرانت
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1377
نویسنده : روزبه
 

کوله باری دارم از غم هجرانت...
پر از اشکهای زمردی...پر از یاسهای سپید...و فریاد خرناس نحیف شب... 
دیگر خنده را از یاد برده ام...نگران نباش بجایش سرفه های خشک دارم فراوان...
اینجا همسایه از صدای ناله قلبم بیدار نحواهد شد...
اینجا شهریست که مردمانش را خواب برده است...
آسمان اینجا ستاره ای ندارد...اینجا ماه هرگز نمی تابد...
در سرزمین من...چشمها خشکیده ...و گلوها زخم برداشته اند...
اینجا باران نمی بارد...اینجا دلها همه مرده اند...و یا بخواب رفته اند...


:: برچسب‌ها: کوله باری دارم از غم هجرانت ,



روزی باید عاشق شد
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1588
نویسنده : روزبه

 

روزی باید عاشق شد...و روزی باید فراموش کرد...
گاهی باید میان غنچه گل سرخ رویید...
و گاهی در لا به لای نیلوفرهای آبی...
ما همان‌طور که به عشق می‌اندیشیم ...
بالهای پروانه ها را بر دوش خود حس می کنیم...
که چه عطر و نسیمی در هوای دلمان جاری می شود...
وقتی چشمانی... عاشقانه نگاهمان می کند...


:: برچسب‌ها: روزی باید عاشق شد ,



عشق ما عشق خدا بود
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1332
نویسنده : روزبه
 

عشق ما عشق خدا بود...که سامان نگرفت...
شعله‌ای بود كه لرزيد، ولی پا نگرفت...


:: برچسب‌ها: عشق ما عشق خدا بود ,



لبانی خسته از سیاهی شب
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1526
نویسنده : روزبه
 

لبانی که خسته از سیاهی شب...
در انتظار یک بوسه تا سپیده لول میخورد در خود...
نه تو می آیی...و نه شعر و ترانه ای که مستم کند از بوسه خیالی...


:: برچسب‌ها: لبانی خسته از سیاهی شب ,



وقتی باران بارید او رفته بود
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1513
نویسنده : روزبه

 

وقتی باران بارید...او رفته بود...
حال من مانده ام...در آغوش ابرهایی که باریدن را بلد نیستند...


:: برچسب‌ها: وقتی باران بارید او رفته بود ,



خاطره هایت را دوست دارم
نوشته شده در شنبه 25 بهمن 1393
بازدید : 1330
نویسنده : روزبه
 

خاطره هایت...
دوست داشتنی ترین هستند برایم...
می ایند ...تنهاییم را پر می کنند...
ارامم میکند و وقتی بخواب رفتم...
بوسه ای بر روحم میزنند و میروند...بی منت...


:: برچسب‌ها: خاطره هایت را دوست دارم ,



بوسه هایش طراوت بهار را داشت
نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393
بازدید : 1349
نویسنده : روزبه
 

او ... بوسه هایش طراوت بهار را داشت...
نفسهایش...عاشقانه های پاییز را به یاد می آورد...
همانی که چندیست...در ذهن من است...هر روز و هر شب...
آنکه زنده می شود در نگاهم...در آسمان...و در خیالم...


:: برچسب‌ها: بوسه هایش طراوت بهار را داشت ,



هر شب خواب تو را می بینم
نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393
بازدید : 1559
نویسنده : روزبه
 

من هر شب...تو را می بوسم چنان داغ...که گویی یخ زده لبانم از سرما...
با همان لبهایی که...فقط طعم لبان تو را می دهد...
چایی می نوشم...در همان فنجانی که...روزی به لبانت میگذاشتی...
و هر شب ...در کنار پیراهنت تا سپیده می خوابم...
تا خوابم ببرد .. فکر نکنم تنهایم...
و تا صبح خواب تو را بینم و...رقص باد و پرواز قاصدک را...


:: برچسب‌ها: هر شب خواب تو را می بینم ,



فاطمه من...ببین از وقتی که نیستی
نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393
بازدید : 2908
نویسنده : روزبه
 

فاطمه من...ببین از وقتی که نیستی... با تنهایی خلوت کرده ام ...دلتنگ که میشوم ...سایه ات را با اشک چشمانم آبیاری میکنم...خاطراتت همیشه ورق میخورنددر خیالم...تمام شب هایم را به رویاهایت باخته ام... دیگر پنجره ا ی به هوای کسی نمی گشایم...نگران هیچ چیز نباش عشقم ... من همین قدر هم ...که زنده مانده ام...به عشق توست...


:: برچسب‌ها: فاطمه من , , , ببین از وقتی که نیستی ,



من شاهد نابودی دنیای تو بودم
نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393
بازدید : 1598
نویسنده : روزبه
 

وقتی تو رفتی...من را بگذار بمیرم به درک...
من شاهدِ نابودی دنیای تو بودم...پس باید بروم دست به کاری بزنم...
حرفت همه جا هست چه باید بکنم...با این همه بد مستی چه باید بکنم...
عشقم تو ندیدی ...در نبودت چه با من کردند...بر سر قبر تو چه با من کردند...
بی تو چه بلاها به سرم آوردند...در شهر خودم مرا غریبه خواندند...
بر سر قبر تو ...دیوانه خطابم کردند...گاهی همه گی مسخره ام می کردند...
آنگاه نشستم به خودم خندیدم...گویی آنها به سراپای دلم میخندند...


:: برچسب‌ها: من شاهد نابودی دنیای تو بودم ,



هر بار نظر می کنی من می میرم
نوشته شده در جمعه 24 بهمن 1393
بازدید : 1353
نویسنده : روزبه

 

هر بار نظر می کنی من می میرم...از کوچه ما بگذری من می میرم...
گر که تو می نگری چشم مرا...سوسو بزند شهر سیاه دل من...
لب باز بکن...شاعر بستان دلم...آتش افروخته ای...شهر شقایق شده ای...
بد نیست تو هم ... سر به جنونم بزنی...گاهی سرکی ... به آسمانم بزنی...
عشقم تو مرا...به بی گناهی کشتی...مرده ام گویی ...و تو زنده بگورم کردی...


:: برچسب‌ها: هر بار نظر می کنی من می میرم ,



وقتی همیشه بی تو تنها می روم رو به زندگی
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 1296
نویسنده : روزبه
 

وقتی همیشه بی تو... تنها می روم رو به زندگی…
آسمان قلبم غمگین است...ماه نمی تابت بر من...
ستاره ای برایم چشمک نمی زند...لعنتی تو چه کرده ای؟
آسمان و ماه و ستاره ها رو عاشق خودت کرده ای انگار...
که همه به من غریبانه می نگرند...


:: برچسب‌ها: وقتی همیشه بی تو تنها می روم رو به زندگی ,



یادت باشد
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 1309
نویسنده : روزبه

 

یادت باشد ...من اینجا درکنار همه ...رویاهای زودگذرت می مانم...
به انتظار آمدن تو...و من...یادم باشد...
تو از کدام سوی این جاده رفته ای...و تو چیزی را با خود برده ای...
که من باید تا آخرین نفس...به انتظار آمدنت بمانم...


:: برچسب‌ها: یادت باشد ,



غم انگیز است
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 2161
نویسنده : روزبه
 

غم انگیز است….خیلی غم انگیز...
شبها فراموش می کنم که نیستی...
از پهلویی به پهلوی دیگر می شوم...تا تنت را در کنارم حس کنم...
اما ...هنوز بالشت تو از جای خود تکانی نخورده است...
مثل آخرین باری که تو درستش کردی...


:: برچسب‌ها: غم انگیز است ,



آواز می خوانم برایت
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 1395
نویسنده : روزبه
 

گاه همچون پرنده اى می شوم...که بر روى شاخه اى نشسته... و آواز می خوانم برایت...
و تو...همچون مترسکی ...آغوش سردت را باز گذاشته ای...
که هر رهگذر خسته ای ...کمی استراحت کند ...


:: برچسب‌ها: آواز می خوانم برایت ,



باور می کنی
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 1391
نویسنده : روزبه
 

باور می کنی؟
گاه برای دیدن چشمانت...
و گاهی برای لمس دستانت...
اصلا برای با تو بودن...
تا قیامت صبر خواهم کرد...
وقتی عشقت در کالبدم موج میزند...
می دانم باز خواهی گشت...
چطوریشو نمیدونم...


:: برچسب‌ها: باور می کنی ,



تو هرگز فراموش نخواهی شد
نوشته شده در پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 1403
نویسنده : روزبه
 

تو ...هرگز فراموش نخواهی شد...در پرتو بغض نشکفته شقایقی جریان داری...
تو...تکرار حضور گرمی آفتابی...
تو...نفس خسته منی...که در جریان لهیب آتشی...
من...عجیب به بودن تو ...در پشت ابری سرگردان ...اسیر مانده ام...
نمیدانم می آیی دوباره؟


:: برچسب‌ها: تو هرگز فراموش نخواهی شد ,



وقتی رفتی زخمی به عمق غریبی من جا گذاشته ای
نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1393
بازدید : 1410
نویسنده : روزبه
 

وقتی رفتی...
زخمی به عمق غریبی من جا گذاشته ای...
بدون هیچ لرزش لبانی...و هیچ لغزش چشمانی...
نه شا نه ای مانده برایم...و نه قلبی که عاشق شود بی تو...
بدون هیچ نوازشی ...و بی هیچ خاطره ای...که تو را بیاد بیاورم...
بی هیچ تردیدی...اشکهایم مرهم چشمهایم می شود شبها...
و بشودهر سپیده ...خورشید نگون بختم دوباره طلوع کند بی تو...


:: برچسب‌ها: وقتی رفتی زخمی به عمق غریبی من جا گذاشته ای ,



به دور از دنیا نشسته ام انگار
نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1393
بازدید : 1361
نویسنده : روزبه
 

به دور از دنیا نشسته ام انگار...
گردا گرد من ...جمع شده اند عاشقانی که در انتظار بارانند...
چه بیهوده من تو رامی خواهم...
تویی که بیصدا نشسته ای...و تماشا میکنی عشق شقایقها را...


:: برچسب‌ها: به دور از دنیا نشسته ام انگار ,



گاهی حسرت یک نگاه دیوانه ام می کند
نوشته شده در چهار شنبه 22 بهمن 1393
بازدید : 1370
نویسنده : روزبه

 

گاهی وقتا...حسرت یک نگاه مرا دیوانه ام می کند...
نگاهی که چندیست مرا گم کرده است...
هنوز در حسرت طعم بوسه هایت...که طعم باران میداد دست و پا میزنم...
وقتی باران میبارد...دیوانه می شود نگاهم...سر به زانو می مانم و...
در حسرت چشمانی که بارانش طعم عشق می داد...خیابانها را قدم می زنم...


:: برچسب‌ها: گاهی حسرت یک نگاه دیوانه ام می کند ,