پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
عشق من
نوشته شده در دو شنبه 25 خرداد 1394
بازدید : 392
نویسنده : روزبه
  • عشق من...جان من...میخواهم بگویم...
نه...فقط می خواستم...در امتداد نسیم...
قلبم  را به  گيسوانت ببا

عشق من...جان من...میخواهم بگویم...
نه...فقط می خواستم...در امتداد نسیم...
قلبم را به گيسوانت ببافم...
تار به تار...و گیسو به گیسو...
گره بزنم... تا هر شب...تو قلبم را...
تار به تار....و گیسو به گیسو...باز کنی در چشمانت...
و من در نگاهت ...آرام و بیصدا...مثل حبابی مست...
بلغزم بر گونه هایت...
همین...همین کافیست...


:: برچسب‌ها: عشق من ,



سلامی به گرمی اشکهای روی گو نه ات
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 468
نویسنده : روزبه

 

ﺳﻼمی ﺑﻪ گرمی اشکهای روی گونه ات...
این بار آمده ام...
تا در کنار پیچکهای سر به آسمان کشیده...کمی بنشینم و برایت بنویسم... 
ﺗو به آرامی اما با نفسهای گرمت ...با کلماتم بازی کن...
ببین ﺷﮑﻮه ﻫﺎﯼ ﺩلم چه خرامان مینوازد برایت... 
ﺩﺭ ﺗﺮﻧﻢ ﯾﮏ ﺍﺣﺴﺎﺱ...و از یک روزنه پر پیچ و تاب...
بخوان عشق شیرین است...
عشق دیوانگی دارد...و عشق زمین گیرت میکند...
بخوان من عشق دادم...تو عشق را گرفتی...
اما حال تو و عشقت کجایید...
که من اینجا ...در لا به لای همان پیچکهای نگاهت ...سرگردان مانده ام...
باز هم بخوان...عشق نفرین شده من...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



لعنتی میخندی
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 405
نویسنده : روزبه
 

لعنتی میخندی؟مگر نمیدانی بر من چه می گذرد؟
گاه خیس می شوم در هوایت...
و گاه راهم را گم می کنم به تو...و گاه پر پر میزنم بر سر کویت...
و گاه نفرینت می کنم...که چرا تنهایم گذاشتی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



تو با کدام هجوم خاطره آمدی
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 429
نویسنده : روزبه
 

تو با کدام هجوم خاطره آمدی بسویم...
و حال ...با کدامین باد خواهی رفت...
چه ابرتيره ای در تو شکل گرفته... و در سینه من بغضی مینوازد برایت...
كه هر چه کنم نمی شکند...و تو هر چه کنی نمی باری... 
نه دل تو وا می شود...و نه من بغض رها...
راستی بیا به دروغ بگو دوستت دارم...تا شاید آسمان بگرید برایم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی تو قدم بر می داری
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 494
نویسنده : روزبه
 

وقتی تو قدم بر می داری...و من میشنوم صدای گامهایت را...
آمدن و رفتن...برایم مهم نبود...فقط میشنیدم ...صدای نفسهایم را همراه با صدای گامهایت...
اما لبخندت...وآن تبسم همیشه گی و چال های گونه ات...
زیباترین دلیل لبخند ماه است بر آسمان...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی شکوفه ها برایت گل می کنند
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 589
نویسنده : روزبه

 

وقتی برایت شکوفه ها گل می کنند...
می توان برای عشق دست تکان داد...
و به شقایقهای عاشق بوسه زد...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



اینجوری نگاه نکن
نوشته شده در پنج شنبه 21 اسفند 1393
بازدید : 421
نویسنده : روزبه
 

اینجوری نگاه نکن...
راستی به عکست که خوب نگاه می کنم... عکس روز های اول...یادت هست که با خنده میگفتی عاشقتم... الان به حرفت رسیدم که هر چه گفتی دروغ بود... حالا نه فکری در سرم...و نه دلی دارم... ویا حتی نگاه عاشقانه ای...که مشغول کسی باشد... شب و روز و ماه و خورشید نمی شناسم بی تو...فقط قدم میزنم من و خاطره هایت...در میان دروغهایت...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



آرزوی شیرین
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 434
نویسنده : روزبه
 

ای آرزوی نافرجام...دیدی آخر چه شد...
دیدی آخر چه بر من گذشت... گوش کن ناله هایی... که بر میخیزد از زبانم...
ای آرزوی شیرین من...زورم به سرنوشت لعنتی نرسید این بار...
زمینم زد ...استخوانهای وجودم را تکه تکه کرد...قلبم را زیر پوتین هایش لگد کوب کرد...
می بینی آرزو...مگر من خواسته ام چه بود...مگر بی جا خواسته بودم کسی را...
آرزو جان...تو در حق من لطف کردی...تو هر آنچه خواستم دادی...
تو عشقی را که مرا مست خودش کرده بود...بهم تقدیم کردی...
در روزی بارانی...در روزی پر از عاشقانه های شیرین...
اما این سرنوشت لعنتی ... چشم دیدن خوشبختی مرا نداشت...
ببین آرزو...یادت هست اولین باری که او را از تو خواستم...
حالا بیا منو ببین...ببین چقدر سرخورده و رنجور شده ام...
پاهایم دیگر توان حمل مرا ندارند...دستانم میلرزند...لبانم خشک و بی روح شده اند...
آه که چه بگویم از این سرنوشت...
پنجمین سالروزازدواجمان... اولین سالگرد فوت عشقم شد...لعنت به این سرنوشت...
و لعنت بر این قسمت... آرزو به دل ماندم تا ابد...ای آرزوی شیرین و دلنشین...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



حسودی نکنی عشقم
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 1016
نویسنده : روزبه
 

حسودی نکنی عشقم...
در نبودنت عاشق خاطره هایت شده ام...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



نمی دانم آخر این دلتنگی چیست
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 457
نویسنده : روزبه
 

نمی دانم آخر این دلتنگی هاچیست... به کجا خواهد کشید راز عشق آدمیان ... !
گویی دنیا پــر شده از قاصدکهایی که ... راهشان را گـــم کرده اند...
گیج مانده است عشق...در این آشفته بازار بیقراری...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاهی وقتا لازمه به چیزی فکر نکنی
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 740
نویسنده : روزبه
 

گاهی وقتا...لازمه به چیزی فکر نکنی...به افکارت استنراحت بدی...
خودت هم دراز بکشی...رو به آسمان...و ستاره ها رو بشمری...دستت را زیر سرت بگذاری...
به تابش ماه نگاه کنی...و بهش بگی امشب شب منه...امشب همه چی تعطیل...
دلتنگی...بیقراری...فکر کردن به یار...به دغدغه های نیمه باز...همه و همه تعطیل...
آنگاه بلند شی...یه لیوان داغ بریزی... بری پشت پنجره...و به آرزوهایی که پشت خیالت صف کشیده اند بخندی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



راستی می شود برای یک بار
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 491
نویسنده : روزبه
 

راستی می شود ...برای یک بار...فقط یک لحظه...
آغوشت را به من بدهی...
البته حرفی برای گفتن ندارم...اما گوش شنوایی دارم برای گفته هایت...
تا بحال امتحان نکرده ام...فقط شنیده ام از دیگران...در آغوش کسی بغض کردن صفایی دارد...
راستی می شود من بغض کنم...و تو بگویی جان و دلم چرا بغض کرده ای...
می شود من بگویم خدایا ؟
و تو بگویی جانم...می شود؟
آخه دلم بد جوری لک زده...برای شنیدن این جمله...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



این چهره به ظاهر خندان را ببین
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 488
نویسنده : روزبه
 

این چهره به ظاهر خندان را ببین...
ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮏ ﻫﺎی بلورین را میبینی...
ﻫﻤﻪ از عشق توست...
از ندیدنت...از خاطره های نصفه و نیمه مانده ات...
از داغ غم غریبی من...
از پرواز شبانه ات...از تنهایی من است...
تو نگران نباش...داردعادت می کند این دل شکسته...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



در میان این همه چشم
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 434
نویسنده : روزبه
 

در ميــان اين همــه چشـــم ...در انبوه ذلال بیقراری عشق...
فقط نگــاه توست...فقط عشق به توست...
مرا بـی نياز می سازد...
از هر نگــاهی...
و بی نیاز از هر عشقی...
فقط کمی دلتنگ می شوم ...وقتی به نزدیکی خانه ات می آیم...
وصدایت میکنم...اما تو جوابی نمیدهی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی نیستی
نوشته شده در چهار شنبه 20 اسفند 1393
بازدید : 434
نویسنده : روزبه
 

وقتی نیستی...آنچه از تو به جا مانده است...
و خاطره ای که هر از گاهی... تو را به من دیکته می کنند...
و بادی که از سوی تو می وزد در اتاقم...پس می زند پرده های پنجره را...
تا من خلوت کوچه ها را دوباره ...در نبودنت ببینم...
باد می آید...برگها میگریزند...ابرها ناله میکنند...
و من بغض میکنم...و گلویم را از درد بی کسی چنگ میزنم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



مانده ام اینجا نشسته چشم براه
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 475
نویسنده : روزبه
 

تو سوالم را ندادی پاسخی رفتی چرا...
مانده ام اینجا نشسته چشم براه...
عشق ناب و پاك تو در شعر نیست...
شک نکن در قلب من جاری شدی چیزی بگو...
من به تو نه...بلکه شک دارم به خود...
پس چرا دستت رها شد ...من زمین گیرت شدم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



بعضی وقتا آنقدر بیقرارت می شوم
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 414
نویسنده : روزبه
 

بعضی وقتا آنقدر بیقرارت می شوم...
آنقدر دلم برایت تنگ می شود...
آنقدر در هوایت نفس نفس می زنم...
که میخواهم تو را از خاطراتم بیرون بکشم...و محکم در آغوش بگیرم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



خودش آرام و آهسته می آید
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 415
نویسنده : روزبه
 

خودش آرام و آهسته می اید...
در گوشه ای بی صدا مینشیند..
و تــو متوجه نخواهی شد...
بعد شکل می گیرد در تو...و بعد ذره ذره تمامت را تسخیر می کند... 
آنگاه ریشه می دواند در وجودت...
به طوری که بی ان نمیتوانی براحتی نفس بکشی...
عجب اعجازی می کند این عشق...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی زیباییها را چشم می بیند
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 461
نویسنده : روزبه
 

وقتی زیبایی ها را چشم میبیند...
و مهربانی ها در دل جا خوش می کنند...
نه چشمهایم برای دیدنت بسته می شود...
و نه قلبم مهربانیت را فراموش می کند...
پس تا زمانی دلم زنده است... فراموش نخواهی شد …هرگز...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



خاطرات مبهمی از گذشته
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 623
نویسنده : روزبه
 

خاطرات مبهمی از گذشته...
و احساسی که ماند ...در کوچه های خیس سادگی ام...
فرصت با تو بودن رویایی بیش نبود برایم...
خواب کودکانه ای ...که فقط تو در آن سیر می کردی...
بی آنکه تو را ...در بند بند شعرهایم به زنجیر کشم...
پرواز کردی از غزل هایم...ای بیگانه ترین آشنای زندگی ام...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی نگاهم می کنی
نوشته شده در سه شنبه 19 اسفند 1393
بازدید : 541
نویسنده : روزبه
 

نگاهت که می کنم...
چیزی در من می جوشد...و طوفانی در ذهنم می خروشد...
با من که می خندی...
پنجره دلتنگیهایم بسته می شوند ...
و غنچه های یاس شکوفا می گردند بر لبانم... 
وقتی نگاهم می کنی...به پرواز در می آید نگاهم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاه در اوج تنهایی
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 442
نویسنده : روزبه
 

گاه در اوج تنهایی...و گاه در عمق دلتنگی...
عشق تو در من زنده می شود دوباره...
پس چرا دم از یادت نزنم...
و در اوج تنهایی و درد ...فریادت نکنم...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



وقتی به تو و خاطراتت فکر می کنم
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 425
نویسنده : روزبه
 

وقتی به تو و خاطراتت فکر می کنم...تن صدها ترانه ميرقصد در من...
در بلور غمگین صدایم...و در نسیم شعرهایم...
لذتی از تو زنده می شود...نگاهی در من جان میگیرد...
گويي ز دخمه دل من... روح شبگرد تو گذر کرده است...
ويا نسيمی در اين کلبه متروک...دامن از عطر یاس پر کرده است...
و شقایق دوباره میرقصد برایم...با آوای صدای تو...وقتی


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



نمی دانم در برق نگاهت چیست
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 433
نویسنده : روزبه
 

نمیدانم در برق نگاهت چیست ...که اینگونه مرا مست میکند ...
چه عاشقانه مینگری مرا... 
کاش میدانستم در نگاه تو چه بود...
که خواب را از...ویرانه نگاهم دزدید...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاه در کوچه های دلتنگی
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 477
نویسنده : روزبه
 

گاه در کوچه های دلتنگی...قاصدکی روی سنگ فرش خیابان میخزد...
درانتظار یک نگاه... یک عشق...و یک روح که بدمد بر تن خسته اش...
و پروازی کند بر بام خانه تو...در این همه انبوه رهگذر کسی نیست...
که پیامی بیاورد از تو...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



تو میدانی که من دلواپس فرادی خود هستم
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 437
نویسنده : روزبه
 

تو میدانی ...که من دلواپس فردای خود هستم...
مبادا گم شود یادت...مبادا راه عشقت را نجویم من... 
مبادا تو روی...من جا بمانم ...جان دهم بی تو...
مرا مگذار تنها در نگاه باد...که ویران میکند عشق و امیدم را...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



کاش می دانستی چقدر دلم برات تنگ شده
نوشته شده در دو شنبه 18 اسفند 1393
بازدید : 536
نویسنده : روزبه
 

کــاش مـــی دانستی... چقـــدر دلـــم برای صدای قدمهایت ...
برای گرمـی نفسهایت...برای مهربانی صدایت تنگ شده عشقم...
ای کاش می دانستی...چقدر بیقرار نگاه عاشقانه ات هستم...حال که دانستی می آیی؟


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



دست به کمر ایستاده ای
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 609
نویسنده : روزبه
 

دست به کمر ایستادی...و برای من خط و نشان میکشی...
تو معنای نگاه مرا نمیدانی...اگر میدانستی اینگونه...
با احساس من بازی نمیکردی...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,



گاهی باید زیر باران ایستاد
نوشته شده در یک شنبه 17 اسفند 1393
بازدید : 555
نویسنده : روزبه
 

گاهی باید زیر باران ایستاد...و به آسمان نگریست...
اونوقت فریاد بزنی... من دلم پره ...من دلتنگم...من بغض دارم...
لعنتی تو چه مرگت شده...که اینگونه داری میباری...


:: برچسب‌ها: عشق شقایق , دلنوشته عاشقانه ,