با عجله گام بر می داشتم
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
با عجله گام بر می داشتم
نوشته شده در سه شنبه 28 بهمن 1393
بازدید : 1406
نویسنده : روزبه

 

با عجله گام بر میداشتم...پرشتاب و عجول...
گفتند: کجا اینگونه با عجله...
گفتم : زیارت...
همه سکوت کردند...و یکی گفت...زیارت آقا میری برای ما هم دعا کن...
گفتم: دیشب مرا طلبیده...باید سریع برم...
گفتند:برا ما هم دعا کن...خوش بحالت آقا تو را طلبیده...
با خودم گفتم: عشقم مرا طلبیده...دیشب بخوابم اومده بود...
گفت دلم برات تنگ شده...یه سری به من بزن بی وفا...
الان هم دارم میرم سر قبر عشقم...با عجله...




:: برچسب‌ها: عشق شقایق ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: